دقیقه های خیالی

نقد کتاب های چاپی و اینترنتی

۲۹ مطلب با موضوع «رمان خارجی» ثبت شده است

از رویاهایت برایم بگو

نقد کتاب از رویاهایت برایم بگو : بی­ پناهی زن در غرب و عدم حمایت او حتی از طرف خانواده!

نقد رمان از رویاهایت برایم بگو

نقد کتاب از رویاهایت برایم بگو : بی­ پناهی زن در غرب و عدم حمایت او حتی از طرف خانواده!

 

نقد کتاب از رویاهایت برایم بگو ، نویسنده: سیدنی شلدون، مترجم: میترا معتضد
داستان دختری که سه شخصیتی است شخصیت خودش آرام و دو شخصیت دیگر یکی پرخاشگر و دیگری هنرمند. سیدنی در کودکی مورد آزار و اذیت جنسی پدرش که پزشک متخصصی است، قرار می‌گرفته و این حالت چند شخصیتی برایش ایجادشده است که باعث می‌شد در بزرگی چند مرد را به طرز فجیعی به قتل برساند. در دادگاه با اثبات مریض بودنش تبرئه می‌ شود و طی پنج سال درمان می شود.

 کتاب چند ویژگی دارد:

  • نگاه به جنس زن در غرب و آزارها و اذیت‌هایی که روان و روح زن‌ها را له و خورد می‌کند.
  • بی­ پناهی زن در غرب و عدم حمایت او حتی از طرف خانواده.
  • جوانان غربی ظاهرا مستقل و آزاد هستند اما در سیر کتاب­هایشان متوجه می­ شوید که چقدر در آپارتمان­ها و سوییت­هایشان گرد تنهایی و افسردگی و بی کسی ریخته شده است.
  • زنان غربی با تمام فریادهای آزادی حتی در محل کارشان هم آزاد نیستند و دائم تحت فشار درخواست­های کثیف مردان قرار می­ گیرند. در حالیکه مدام به ما القا می­ کنند چون حجاب دارید مردها را حریص کرده ­اید.آنجا هم که حجابی نیست و مردها منعی ندارند پس چرا بازهم حریص ­تر از همیشه اند…
  • شاید در فیلم­های غربی امکانات شهری و دارایی­های رفاهی و زیبایی­های جسمانی به تصویر کشیده شود اما در این رمان عمق واقعیت را می­ خوانید!
  • کودکان و نوجوانان در خانواده هم امنیت ندارند!
سند بیست،سی که در آمریکا و اروپا اجرا می‌شود و می‌شده، پس چرا باز هم خشونت نسبت به کودک و زن کم که نشده، بیشتر هم شده است.

معلوم می‌شود با توجه به این کتاب و آمارهایی که در انتهای کتاب نوشته شده است، روال آن‌ها رو به رشد نیست و زن‌ها با هر چند جنبش فمینیست هم که بخواهند نمی‌توانند حقشان را بگیرند.

یک فرهنگی باید در جهان حاکم شود که جایگاه زن را درست نشان دهد.
فرهنگ نگاه خدا به زن!

به هرحال خواندن این کتاب به دوستان و شیفتگان آزادی و رهایی زن، به مسیح علی نژاد توصیه می‌شوند و البته به مردانی که دلشان برای خودشان نمی‌سوزد و اما برای زن‌ها می‌سوزد؛
که چرا راحت نمی‌گذارید زن‌ها را…
درحقیقت این‌ها زن را برای بهره‌کشی خودشان می‌خواهند!
  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • من و دوستام
    • جمعه ۱۷ آبان ۹۸

    قلعه دیجیتالی

    نقد رمان قلعه دیجیتالی : آمریکایی­ ها سالم هستند و توانمند و دشمنشان معلول !!!

    نقد رمان قلعه دیجیتالی

    نقد رمان قلعه دیجیتالی : آمریکایی­ ها سالم هستند و توانمند و دشمنشان معلول !!!

     

    نقد رمان قلعه دیجیتالی، نویسنده: دان براوون 
    قلعه دیجیتالیِ اطلاعاتی آمریکا، یک قلعه بسیار پیشرفته و محکم است و غیرقابل نفوذ!
    یک ژاپنی که بر اثر بمباران شیمیایی امریکا معلول به دنیا آمده است، به مرور زمان نفرتش از آمریکا از بین می­ رود و جذب سازمان اطلاعاتی و رمزشکن آمریکا می­ شود.

    در قلعه دیجیتالی آمریکا، تمام مکالمات، تمام ایمیل­ها و نامه­ ها و… خوانده می ­شود و هیچ کس هیچ حریم شخصی ندارد.

    دانشمند معلول ژاپنی که حالا شهروند آمریکا حساب می­ شود، اعتراض می­ کند و اخراج می­ شود.

    در طول داستان خواننده راضی به این شکستن حریم شخصی و دزدی اطلاعاتش می ­شود؛ چون به خواننده القا می­ شود که جاسوسی زندگی شخصی مردم برای حفظ امنیت و کنترل دشمن و خنثی سازی توطئه بر علیه جامعه­ ی آمریکاست؛
    حفظ امنیت شهروندانش توسط جامعه­ ی نخبه و نابغه­ ی آمریکا!

    پس معلول ژاپنی در نگاه خواننده مشکل دارد، اما او پس از اخراج و توطئه­ گر نشان داده شدنش در رسانه­ ها و اذهان مردم به دلیل آنکه کسی حرف­های حقش را باور نمی­ کند، سعی می­ کند قلعه را نابود کند، ولی در طول کتاب با تمام تلاش­ها و برنامه­ های دقیق و از جان گذشتگی نیروها نمی­ تواند قلعه را نابود کند.

    چند نکته:

    -دشمنِ آمریکا و کسی که زندگیش به خاطر جنایت آمریکا در معلولیت می­ گذرد، خودش می­ شود یکی از نیروهای خدمت کننده به آمریکا!
    یک ژاپنی نخبه و نابغه رو معلول نشان می دهند چون ژاپن تبعه آمریکاست و اجازه ندارد ارتش داشته باشد!
    البته هیچ کس تیزهوشتر از آمریکاییها نیست و نخواهد بود.
    اگر کسی هم ادعا کند فقط لاف زده.
    در داستان هم این ژاپنی الکی می­ گوید که رمز دستگاه اطلاعاتی را عوض کرده و نابودش می کند!


    یک ژاپنی نخبه و نابغه رو معلول نشان می دهند چون ژاپن تبعه آمریکاست و اجازه ندارد ارتش داشته باشد!
    البته هیچ کس تیزهوشتر از آمریکاییها نیست و نخواهد بود.
    اگر کسی هم ادعا کند فقط لاف زده.
    در داستان هم این ژاپنی الکی می­ گوید که رمز دستگاه اطلاعاتی را عوض کرده و نابودش می کند!

    -آمریکایی­ها سالم هستند و توانمند و دشمنشان معلول! در ادبیات دیپلماسی این شخصیت سازی پر از پیام است!

    -جاسوسی در زندگی خصوصی و شخصی­ مردم مقبول می­ افتد! جالب این جاست که برای کار خلاف خودشان رمان می­ نویسند.


    به شدت رسانه­ ی مجازی بر علیه سپاه پاسداران فضا سازی می­ کند که نرم­ افزار سروش را وسیله­ ی جاسوسی دولت ایران معرفی می کند و مردم را از عضو شدن در این نرم افزار منع می­ کند اما کار خودشان که راست هم هست، درست و خوب نشان می­ دهد!

    -آخر داستان و بعد از پانصد صفحه فراز و نشیب بسیار، پیروز میدان آمریکاست! و ژاپنی باز هم خدمت می کند و رمز را نشان می دهد تا آمریکا نپاشد. با اینکه مردمش کشته شده ­اند. بالاخره همه دنیا باید کمک بدهند و باید ذلیل آمریکا باشند.

     -این قلعه شکست­ ناپذیر است. آمریکا پیروز است.

    -حتی اگر تا مرز نابود شدن قلعه برود ولی در لحظه آخر دشمن ­کشته و قلعه نجات پیدا می­ کند!

    -در این میان نزدیک به ۲۰ نفر کشته می­ شوند اما شما احساس ناراحتی نمی­ کنید و فکر می ­کنید که باید می­ مردند از زن و مرد و بچه… بمیرند تا قلعه حفظ بشود.
    هر چقدر آدم نیاز است باید قربانی شود تا آمریکای پرقدرت پرچمش بالا بماند!


    هر چقدر آدم نیاز است باید قربانی شود تا آمریکای پرقدرت پرچمش بالا بماند!

    در کتاب، آمریکاییها از جنایاتشان بر علیه چندصد هزار نفر زن و مرد و بچه­ ی ژاپنی ناراحت نیستند و در کمال خونسردی از رمز آن برای شکستن ویروسی که به قلعه حمله کرده کمک می­ گیرند…
    نابغه­ های آمریکا در حقیقت دنیا را تهدید می­ کنند که اگر بر علیه آمریکا اقدامی کنید بمب هسته­ ای در انتظارتان است.

    نتیجه:
    شکست­ ناپذیر بود آمریکا:

    ۱-نویسنده طوری ترسیم کرده که شما متوجه نمی‌شوی!

    ۲-بسیار پیچیده و وحشتناک و دور از ذهن سیستم اطلاعاتی آمریکا رو ترسیم کرده است.

    ۳-عمدا برای آمریکا ابهت ایجاد کرده ترس و ابهت!
    و یکسری کلمات رو به کار برده که خواننده متوجه نمی‌شود.

    ۴- یک سیستم رمزشکن خاص این‌ها دارند که می گویند هیچ رمزی تو جهان نیست که توسط اونا شکسته نشود بعد این رمز دانشمند ژاپنی را که نمی‌توانند بشکنند بخاطر این است که رمزی در کار نبوده و گرنه هیچ کسی در مقابل آمریکا هیچ چیزی برای ارائه ندارد.

    نکته مهم:

    فعلا که ایران نفوذ داشته روی سیستم امنیتی آمریکا و ۳تا پهپادشون رو ما نشوندیم روی زمین!

    و اونا هنوز یک پهباد ما رو هم نگرفتند!

    در جنگ ۲۲ روزه شکست خوردند. در جنگ ۳۳ روزه هم! و در عرصه­ های دیگه هم…

    وخیلی کارای دیگه که می توانید در فضای مجازی بخوانید.

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • من و دوستام
    • پنجشنبه ۱۴ شهریور ۹۸

    سه دختر حوا

    نقد کتاب سه دختر حوا : مهم نیست سکوت کنی تا کسی بمیرد، خودت را به بی­ خیالی بزنی و دفاع نکنی تا به خاطر تو آبروی کسی برود، مهم این است که راحت باشی.

    نقد کتاب سه دختر حوا : مهم نیست سکوت کنی تا کسی بمیرد، خودت را به بی­ خیالی بزنی و دفاع نکنی تا به خاطر تو آبروی کسی برود، مهم این است که راحت باشی.

     

    نقد کتاب سه دختر حوا ، نویسنده الیف شافاک

    خلاصه کتاب:

    کتاب سه دختر حوا داستان دختری به نام پری است که در ترکیه زندگی می­ کند،
    مادرش مسلمانی متعصب و پدرش لاابالی است.
    برادرانش هم همین­ طور، با افکاری متفاوت اند!
    در خانه پری درگیری لفظی جریان دارد و خبری از محبت بین والدین نیست،
    و پر است از شبهه و سردرگمی و…
    تا اینکه در دانشگاه آکسفورد قبول می ­­شود، آنجا هم بین مونا و شیرین گیر می­ افتد.
    مونای متعصب، شیرین وِل!

    می ­رود کلاس استادی به ­نام آزرا که درباره خدا تکلیفش مشخص شود؛
    عاشق استاد می ­شود
    و البته همچنان پر از شبهه است و هیچ ایده و روشی در زندگی ندارد.

    در این میان متوجه می­ شود شیرین و استاد با هم رابطه دارند،
    پس خودکشی می کند
    و این به پای استاد نوشته می ­شود و در سطح دانشگاه پخش می­ شود.

    او خودخواهانه از استاد دفاع نمی­ کند، چون می­ داند نجات استاد نفعی برای خودش ندارد.
    استاد اخراج می ­شود و خودش هم درس را رها می­ کند…
    حالش خراب…
    مردی ترک او را نجات می ­دهد و ازدواج می­ کنند.
    در طول چهارده سال با دو بچه، کنار شوهرش هم­چنان عاشق آزرا بوده است… بالاخره به آزرا تلفن می­ کند و هر دو به هم ابراز عشق می­ کنند در قالب کلمات حافظ و مولانا و…

    الیف شافاک نهایت رسیدن به آنچه­ که نیاز هر انسان است را در رجوع به عشق­ های شکست خورده می­ داند! عشقی که در ته دل باقی است و البته خوش­آیند است و طوری جلوه می­ کند که انگار حق همین است،
    برگشتن به عشق قدیمی و فراموش نکردن آن حتی کنار همسر!
    و خیانت­ ها، حرف اول را می زند در اندیشه و خیال او …

    *****

    زنبور را دیده­ اید موجودی کوچک و عجیب اما مقبول.

    مقبول کل جهان است چون فایده­ ای «شفابخش» دارد. برکتی معجزه وار که هیچ کس نتوانسته آن را نفی کند…
    زنبور حشره ای چند سانتی است که تولیدی اش معجزه می­ کند.
    زنبور از هر گلی آذوقه تهیه نمی­ کند،
    مرده خوار، کثیف خوار، آشغال خوار نیست،
    پس تولیدیش هم هیچ­کدام از ویژگی­ های بالا را ندارد. او پاک و تمیز و خوب را برمی دارد و عسلی تحویل می ­دهد که همین است.

    اما حشره ای هم هست به ­نام عنکبوت؛ غذایش حشرات ریز است که درمانده ­وار به دامش می­ افتند، نتیجه خورد و خوراکش هم تاری است که در هر کجای زندگی دیده می­ شود و البته منفورانه با جارو جمع می ­شود.

    خواستم بگویم بعضی از نویسنده­ ها این­ طورند.
    بعضی مثل زنبورند خوب­ های دیدگان و شنیدگانشان را معجزه ­وار قلم می­ زنند و خواندن اثرشان شما را زنده می ­کند. تولیدی شان مثل عسل شفا بخش و مصفاست.

    بعضی از نویسنده­ ها هم عقده­ وار، آنچه که بر روی کاغذ می ­آورند برون ریخته اندیشه­ ی خرابشان است. نتیجه­ ای هم که برای ذهن بشریت دارد:
    اسارت دل و روح،
    دست و پا زدن
    و دیگر هیچ.

    الیف شافاک زنی نه مسلمان که چرخیده در میان مسلمانان،
    نه مسیحی که پا زده در میان مسیحیان،
    نه آسیایی که متنفر از وطنش و نه اروپایی که سرخورده در میان اروپائیان است.

    از همه­ جا تکه­ ای خوانده اما ندانسته، برداشته اما نخواسته، دیده اما نشناخته، شنیده اما نفهمیده!
    در مغزش انباشته دارد و اما…

    با تکه­ ها و بریده­ های نویسندگی،
    آن هم در حد معمول سرهم می­ کند و خیال­وار می ­بافد.
    می­ شود یک تار پهن که همان چند صد، صفحه­ های کتاب­هایش است.

    می ­پاشد افکار درهم و برهمش را به زیورهای زیاد، می­ پوشاند…

    در «ملت عشق» مولوی پاک­باخته را به میان می­ آورد تا در سایه عشق الهی او، خیانت ­های اندیشه ­ای یک زن و فرارش به سوی یک مرد را بپوشاند.

    و حال در « کتاب سه دختر حوا »، دلش می­ خواهد کسری­ های ذهنش را در توهین به ارزش­های ادیان زیاد جلوه دهد.

    تنش میان دین و بی ­دینی را در قالب تعصب و تحجر و آزادی می ­نگارد و کار را به جایی می ­رساند که می­ خواهد «خدا از او معذرت­خواهی کند به خاطر بی­ عدالتی ­ها»

    تحجر و تعصب هیچ­کدام مساوی دین نیست،
    آزادی هم ضد دین نیست
    اما در این رمان در جای­ جایش نفی دینداری رخ می­ دهد و جلوه ­های زشت و منفورانه از اسلام ارائه می ­شود. تمام کاری که “الیف شافاک” می­ خواسته در طول رمان انجام دهد.

    همان اسلامی که در کتاب قرآنش عسل مصفا را شفابخش می ­خواند و دانشمندان همه دنیا مقاله در اثبات آن می­نویسند و در بسیاری از درمان­ ها و داروها و غذاها از شفابخش بودنش بهره می­ برند،
    همان اسلامی که هزاران معجزه را به چشم می­ نشاند و آرامش ­بخش است چون نجات بخش از منجلاب­ هاست در قلم الیف شافاک چنان درهم و برهم خلط شده و مغالطه آمیز جلوه می­ کند که انسان را متنفر می ­کند.

    این یک« مأموریت جدید» است برای دختری فرو خورده و خود باخته.
    زنی که باید دید چه گرفته که اینگونه با قلمش زیر بنای جهان و خالق آن را به باد تمسخر می­ گیرد.

    دین­ های آسمانی و خصوصا اسلام را با ادبیات خودش و افکار مغشوشش، مغشوش جلوه می­ دهد، زن­ ها را به خواری و ذلت دنیا نشان می ­دهد و….

      داستان سه دختر حوا را در این کتاب نمی­ خوانید بلکه تنها داستانی می­ خوانید که الیف شافاک می­ خواهد به خورد خواننده بدهد و آن هم نفی خدا و دین است. یعنی در حقیقت دارد اومانیست­گرایی خودش را نشان می­ دهد.
    خود گرایی و محوریت «من» و تمسخر دین و دینداران.

    خیلی هم برای شافاک فرقی ندارد چه دینی، مهم بی­ دینی و رهایی است
    حتی اگر به «هیچ و پوچ» برسد،
    حتی اگر به «خیانت» و «خودکشی» برسد!
    اصلا او می­ خواهد دینی نباشد تا راحت خیانت کند و خیانت را شیرین و خوب جلوه دهد، اشتباه­ ها و بدکارگی­ و ظلم را عیب نداند و کلا دنیا هر طور که می­ شود بشود. مهم نیست!

    در ادبیات داستان نویسی الیف شافاک این است که باید دنیا بگذرد،
    حالا هر طور و هر جور، با هم کنار بیایید،
    مهم نیست که حتی این وسط، تو سکوت کنی تا کسی بمیرد،
    تو خودت را به بی­خیالی بزنی و دفاع نکنی تا به خاطر تو آبروی کسی برود، اعتبارش خراب شود. مهم این است که راحت باشی
    هر چند که این طور زندگی کردن، ناراحتت کند،
    کلا به درک که ناراحتی و روال دنیا همین است دیگر!
    هر چند با نداشتن دین و راه و روش درست، زندگی تلخ و سخت می ­شود، خب بشود…
    زجر بکش تا بمیری.

    شافاک در کتابش چنان پنجه به صورت دین می­­ اندازد و مسخره می­ کند و شبهه می­ اندازد که انگار در جایی آموزش دیده است و معامله ­ای کرده است که اینگونه نقش بازی کند.

    غیر از صد و پنجاه صفحه اول که راحت حرف هایش را می زند؛
    صفحات:
    ۳۸۰، ۳۷۹، ۳۹۲، ۳۹۳، ۴۳۶،
    ۴۳۷، ۱۷۲، ۱۷۴، ۱۹۶، ۲۵۶،
    ۲۸۲، ۲۱۹، ۳۲۵، ۳۴۴، ۳۴۶،
    ۳۵۲، ۳۵۶، ۳۵۷، ۳۰۲، ۲۹۸،
    ۲۹۱، ۳۴۲، ۳۱۹، ۳۱۶، ۳۰۴،۳۲۶
    هم پر از شبهه است…

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • من و دوستام
    • يكشنبه ۳ شهریور ۹۸

    نفوذ در موساد

    نقد رمان نفوذ در موساد : با خواندن این کتاب حس غرور و سربلندی می کنی.

    نقد رمان نفوذ در موساد

    نقد رمان نفوذ در موساد : با خواندن این کتاب حس غرور و سربلندی می کنی.


    نقد رمان نفوذ در موساد نوشته ی صالح مرسی


    این کتاب و دو سه تا برادر های این کتاب را که می­ خوانی پر از انرژی می­ شوی، احساس غرور و سربلندی می­کنی حس زنده و پویا بودن در درونت می شکفد.

    نویسنده ی این کتاب یک تابوشکن است.

    بت بزرگ اما توخالیِ اسرائیل؛ چنان برای خودش هیبت ساخته که دولت­ها و ملت­ها از ترسشان نمی ­توانند تکان و مخالفتی داشته باشند، اماصالح مرسی نویسنده این کتاب با بیان حقایقی از مجاهدت های جوان های شجاع مصری، روحیه ی مبارزه را در دل ها زنده می کند.

    نفوذ، داستان جوانان مصری است که در زمان انور سادات پایه های وزارت اطلاعاتی مصر را می ­گذارند و با امید و ایمان و دست­های خالی به جنگ اطلاعاتی اسرائیل می­ روند. آن­ها جوان مصری بنام رافت را  در سرزمین اشغالی و میان صهیونیست­ها وارد می­ کنند تا در عرصه­ های مختلف مقابل اسرائیل بایستند.

    ازخودگذشتگی، ایمان، تدبیر، زیرکی، شکستن هیبت دشمن، ذلیل و خوار دیدن دشمن، سست بودن تار عنکبوتی اسرائیل و…. همه ثمره خواندن این کتاب است.

    ضمن اینکه نویسنده به زیبایی قلم را بر کاغذ حرکت داده و داستان را به جا و زیبا خلق کرده است.

    لذت هیجان و معما گونه بودن کتاب برای جوان­ ها آن قدر زیاد است که کتاب را با همه ی دلهره­ ها و ترس­ها زمین نگذارند…. خوب می­ شد اگر کتاب « دل­نوشته های یک طلبه» هم همین طور داستان­پردازی و قلم­زنی می ­شد و…

  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • من و دوستام
    • سه شنبه ۲۵ تیر ۹۸

    با گرگ ها

    نقد رمان با گرگ ها : رمانی با تم کاملا سیاسی  و القا مثبت  خوی وحشی گری

    نقد رمان با گرگ ها

    نقد رمان با گرگ ها : رمانی با تم کاملا سیاسی و القا مثبت خوی وحشی گری


    نقد رمان با گرگ ها نوشته کترین راندل.
    رمان نویس انگلیسی که برای روسیه نوشته شده است

    در کشور روسیه اشراف گرگ نگه می دارند. آن را تربیت می کنند تا به کسی آسیب نزند. اما اگر به کسی آسیب زد در جنگ رهایش می کنند.

    داستان درباره مادر و دختری است که در خانه ای در برفها زندگی می کنند.
    آنها در این خانه به وحشی کردن گرگ های رها شده ای که با ناز تربیت شده بودند ،می پردازند.
    مادر روی صورتش جای چنگال گرگ است.
    دوتا از انگشتانش را گرگ خورده است.
    سرگوش دختر خورده شده است و…

    در کتاب هیچ استدلالی برای علت وحشی کردن آنها آورده نشده است.

    مادر و دختر وحشی و کثیف اند در همه جای خانه تکه گوشت های خورده شده توسط گرگ پیدا می شود.
    گرگ هایی که از سمت اشراف می آیند موهای بلندی دارند این مادر و دختر می روند سرشان را می کنند داخل موهای این گرگ ها.
    در حال حاضر شنیدنش موجب انزجار می شود.
    اما نویسنده آنقدر زیبا داستان را جلو می برد که اگر همان موقع یک گرگ بگذراند جلوی مخاطب سرش را می کند در موهایش.

    گرگ های وحشی شده از خانه بیرون می زنند و به دیگران آسیب می زنند.
    به ماموران حکومت مرکزی تزار آسیب می زنند و سه تا از سربازها را گاز گرفته و دستهای آنها را کنده اند. تزار برای جلوگیری از این مساله دستور نابودی این گرگها را می دهد.

    ولی مخاطب دیگر به گرگ وحشی علاقه مند  است.
    یک ژنرال این مادر و دختر را می زند که دیگر به این کار ادامه ندهند.
    اما آنها توجه نمی کنند و مخفیانه به کار خود ادامه می دهند.
    ژنرال خانه ی آنها را آتش می زند ،اما خواننده دیگراز مادر و دختر، که گرگ ها را وحشی می کردند و از وحشی­گری گرگ بدش نمی آید .
    بلکه از ژنرال متنفر می شود و طرفدار گرگ خبیث وحشی هست.

    پس از آتش زدن خانه شان یکی از سربازهای تزار طرفدار این دختر می شود و به او کمک می کند خودشان را می رسانند به حکومت مرکزی.
    مردم هم به همراه گرگهای وحشی به آنها می پیوندند و طرفدارشان می شوند.

    سر و ضعشان ژولیده،
    لباسهایشان بوی خون گرگ می دهد.
    آلودگی و کثیفی…
    این موارد در داستان ذکر می شود اما مخاطب منزجر نمی شود.

    شاید فقط ۵۰۰۰ بار کلمه گرگ در داستان وجود دارد.

    در حکومت مرکزی وارد شده، گرگ ها به سربازان که از ترس نمی توانند شلیک کنند حمله می کنند و خلاصه با کمک گرگ ها حکومت را سرنگون می کنند.

    نویسنده کتاب انگلیسی است.

    داستان ها انگلیسی است.

    حکومت ظالم است، گرگ وحشی خوب است .

    وحشی کننده گرگ خوب است.

    مردم طرفدار وحشی ها هستند.

    نتیجه آنکه حاکمان انگلیسی که صدها سال است با ظلم به کشورها سلطه دارند و وحشیانه هرجا می روند خراب می کنند. مثال دم دستیش قتل عام هشت میلیون ایرانی در صد سال گذشته است ،رمان چاپ می کند برای آنکه حکومت روسیه را سرنگون کند.

    نکته: جالب این است که در برفها به شدت مقاومت می کنند.

    بعضی نقاط کتاب تکه های نامیزانی دارد که اول فکر می شود که ایرادات کتاب همین تکه هاست ،اما وقتی به جلو می رویم متوجه مسایل مهم تر می شویم.

    مثلا دختر وحشی است،
    زنها وحشی اند،
    نقش زن را حساب کنید ،
    زن ها انقلاب را مدیریت می کنند

    کاری که با اندلس کردند و زنها را به فساد کشیدند و جامعه را خراب کردند،
    در ایران هم دارند با فسادی که ترویج می کنند، زنها را به میدان می اورند و قصد سرکوب دارند.

    جالب آن است که خوی وحشی گری تقدیس شده اگر نگوییم تسبیح شده و پاک نشان داده شده است.

    بریده ای از کتاب:

     نگهبانان خیلی چیزها دارند که ما نداریم در عوض ما خیلی چیزها داریم که آنها ندارند.

    آنها آموزش دیدند اسلحه دارند در عوض ما سبک وسریعیم.
    ما می تونیم از ناودانها بالا بریم آنها نمی توانند دنبال ما بیایند.
    قدمهای ما کمتر سرو صدا می کنه.

    مدام دارد ترغیب می کند اگر چیزی نداریم…

    ….اونا خیلی چیزا رو فراموش کردند یادشون رفته چه جوری گاز بگیرند ،
    تف کنند،
    چنگ بزنند،
    ما هم که قرار نیست مثل آقایون متشخص بجنگیم؛
    کاملا کتاب وحشی است.

    نکته: اسم سرباز جذب شده به سمت دختر که بخاطر عقایدش سه روز در خانه ژنرال شکنجه شده است ایلیا است.

    نوشتارش خیلی جذاب نیست ، فقط آنهایی که کتاب ترسناک دوست دارند جذب می شوند. تکرار کتاب بسیار زیاد داشت و بالای صد صفحه آن قابل حذف است.

    اما برای جذب شدن خواننده و علاقه مندی او به گرگ ها و وحشی گری های انها آنقدر داستان را کش می دهد ،که خواه ناخواه مخاطب با گرگها مانوس می شود.
    و آن زمان وقتی در داستان گرگی وحشی گری می کند و کسی را گاز میگیرید مخاطب ناراحت نمی شود.

    نکته هیچ سربازی نمی تواند به گرگها شلیک کند و به جز یکی دوتا گرگ کشته نمی شوند. جالب آن است که سرباز تفنگ دار ضعیف است گرگ قوی است و مخاطب نیز گرگ را تقدیس خواهد کرد.
    کتاب کاملا تم سیاسی دارد و در ذهن ها القاءات خاصی ایجاد می کند…  

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • من و دوستام
    • پنجشنبه ۱۲ ارديبهشت ۹۸

    ماه پری

    رمان ماه پری: کتابی که قاچاقی چاپ شده و نشان می دهد هدف وسیله را توجیه می کند.

    رمان ماه پری: کتابی که قاچاقی چاپ شده و نشان می دهد هدف وسیله را توجیه می کند.

    رمان ماه پری ، پیتر فرای، ترجمه: احمد مرعشی ، نشر: نامعلوم، چاپی

    داستان جنگ امریکا و ویتنام است.
    که نقش اول آن را دختری به نام ماه پری دارد. دختری جسور، عاشق­ پیشه و بسیار فریبنده، فرمانده­ی مقاومین ویتنام او را از دست امریکایی­های متجاوز نجات می­ دهد و عاشق خودش می­ کند.

    ماه پری آموزش ­های نظامی و غیر نظامی می­ بیند تا به دستور «کیم تامسون» فرمانده­ اش نفوذ کند به دستگاه آمریکایی­ ها و جاسوسی کند. اصل این آموزش­ ها را هم با تن­ فروشی  اداره می­ کرده است.
    ماه پری موفق می ­شود و معشوقه فرمانده­ی آمریکائی­ ها می­ شود و کمک بسیار زیادی به ویتنام می­ کند. آخر داستان هم مشخص است که لو می­ رود و …

    پیام اصلی داستان شاید در نگاه خیلی­ ها شجاعت مردم ویتنام برای آزادی کشورشان بوده باشد. این درست است که اگر مقابل ظالم محکم بایستی تو پیروزی و او مغلوب و شکست خورده است و نباید تن به ظلم داد و با جان و مال باید از وطن دفاع کرد.

    اما نکته دقیق در این میان، تفاوت جنگ آن­ ها و نگاه آن­ها به مسلمانان است. در تمام دنیا برای رسیدن به هدف می­ شود از هر وسیله ­ای استفاده کرد، حتی از ظلم. در تمام داستان می ­بینید که ویتنامی­ ها برای رسیدن به هدفشان به خودشان هم رحم نمی­ کنند و همدیگر را دور می­ زنند، و گاهی بدتر از امریکائی­ها هم رفتار می­ کنند. حتی «کیم تاسون» فرمانده­ی ویتنامی­ ها به ماه ­پری که به خاطر او خودش را فدا می­ کند نارو می­ زند و این در مرام جوانمردان نیست.
    جمله ­ی «هدف وسیله را توجیه می­ کند» شعاری است که مدام در ذهن خواننده جولان می­ دهد و این غلط­ ترین جمله است. تازه متوجه می ­شوید که به هدف می­ توان رسید با راه­ های غلط و ظالمانه. یعنی لذتی نصیبت نمی ­شود، حتی اگر هم برسی!
    این کتاب را مقایسه کنید با کتاب مفتون و فیروزه که رمان دو جلدی است و آن هم به مبارزات داخلی ایران ربط دارد. تفاوت از زمین تا آسمان است.
    و نکته جالب اینکه کتاب برای نشر خاصی نیست و به نظر قاچاقی چاپ شده است. نویسنده با توصیفات خوب از فضاها، خواننده را کاملا در فضای جنگ و جنگل و سختی و مقاومت قرار می ­دهد. درگیری ­ها و تاکتیک­ های جنگی و پیچ و خم ­های درونی و بیرونی دو جبهه، قوت و ذکاوت شخصیت­ های اصلی داستان … و موارد دیگر تعلیق­ ها و بهانه­ هایی است که خواننده را مشتاقانه دنبال خود می­ کشد و تا پایان داستان او را در فکر و شوق نگه می­ دارد.

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • من و دوستام
    • يكشنبه ۱۹ اسفند ۹۷

    جاناتان مرغ دریایی

    جاناتان مرغ دریایی: فلسفه غرب در زبان مرغی و پرواز

    جاناتان مرغ دریایی: فلسفه غرب در زبان مرغی و پرواز


    جاناتان مرغ دریایی، ریچارد باخ

    جاناتان مرغ دریایی داستان یک مرغ دریایی سفید و زیبا که می­ خواهد پرواز در بالاترین­ ها را یاد بگیرد و به خاطر همین تفاوت از گروه مرغان دریایی اخراج می­ شود،نیست.

    اصلا داستان مرغ و دریا و پرواز نیست بلکه بیان فلسفه غرب است. در زبان مرغی و پرواز.

    می­ خواهند بگویند:

    1. باید کمال­گرا باشی و فقط به فکر شکم در دنیای­ کوچکت نباشی
    2. برای این امر باید مخالف خلقتت عمل کنی
    3. قانون هستی چرت است
    4. ایمان معنی ندارد
    5. همه چیز فقط و فقط به همت و تلاش فرد بستگی دارد
    6. اومانیسم بر حق است و خدا محوری اشتباه است

    این است کمال و رسیدن…..

    جاناتان مرغ دریایی، مخالف قانون عالم هستی و خلقت خودش تلاش می­ کند.
    درست دقت کنید، مرتاض ­ها هم همینطورند. نمی ­خورند، نمی ­خوابند و فقط و فقط تمرین می­ کنند و نتیجه می­گیرند.
    او می ­تواند غیب شود و ظاهر شود. می­ تواند حرکات عجیب وغریب انجام دهد. حرکاتی که بقیه مرغ­ها نمی­توانند.

    در کتاب به صراحت می­ گوید که ایمان واقعیت ندارد، رهایش کن. خودت و همت و تلاش و تمرین خودت است که تو را به کمال می­ رساند. کمال هم یعنی انجام کارهای خارق ­العاده و…

    برخلاف قانون جمعی که عمل کردی، وقتی حریم­ ها را شکستی، به کمال می­ رسی و حالا در راحتی هستی. البته جاناتان وظیفه خودش می­ داند که برگردد و افکارش را برای بقیه مرغ­ها هم بگوید و سرانجام این اوست که بر افکار روسا غلبه می­ کند و …

    به هرحال این نفی اندیشه الهی و قانون هستی و بیان افکار غرب است. هرچند که نیتجه­ اش دروغ است.
    بشر با اندیشه غربی نه تنها نورانی نشده بلکه نتیجه اندیشه­ شان افزایش افسردگی ، خودفروشی­ ها، خودکشی­ ها، کودکان بی­ پدر و مادر و عروسک لولیتا است.(حتما کلیپ عروسک لولیتا را ببینید)

    کمالی که از آن صحبت می کنند و زیبایی که می گویند دروغ است، دروغ…(البته با کمک لوازم آرایش و عمل­ های زیبایی صورت را توانسته اند تغییری بدهند، که هیچ کدام باعث زیبایی زندگی نشده است)

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • من و دوستام
    • پنجشنبه ۴ بهمن ۹۷

    تصویر دوریانگری

    تصویر دوریان گری : نقد فلسفه غرب به زبان داستان

    تصویر دوریان گری : نقد فلسفه غرب به زبان داستان


    تصویر دوریان گری ، اسکار وایلد

    ظاهرا:
     داستان جوانی بسیار زیبا به نام دوریان گری است که نقاشی به نام “بازیل” از معصومیت او الهام می گیرد و در این میان مردی به نام “هنری” مانند شیطان عمل کرده و دوریان را تشویق به رد کردن مرزهای ارزشی می کند. دوریان به جایی می رسد که حتی قتل هم می کند؛ به عبارتی معصومیتی که از دست می رود.

    باطنا:
    نویسنده قلم در عالم معنا زده است؛ هرچند نه به آن معنا که مسلمانان از عالم معنا درک می کنند اما به هر حال در قالب یک داستان توانسته است به خوبی مرز بین رذالت که نتیجه اش شقاوت است را با معصومیتی که نتیجه اش سعادت است را بگوید.

    نویسنده نقاش را جای خالقی نشانده که می خواهد بر مبنای پاکی، کارش را پیش ببرد.
    او زیبایی ها را می شناسد و به همان زیبایی هم قلم می زند؛ زیبایی که بر مبنای فطرت پاک تعریف شده است و تمام انسان هایی که در طول داستان نشان می دهد آلوده شده اند.

    و “هنری” نماد شیطان است که تنها با کلمات و وسوسه هایش افراد را به زیر می کشد و به زبونی فرا می خواند.
    و “دوریان” جوانی که با وسوسه “هنری” تمام دارایی اش که نجابتش بوده را به مرور از دست می دهد.

    این کتاب به صراحت نقد فلسفه غرب است به زبان داستان.

    آنچه در تمدن اروپایی پا گرفت، رشد کرد و در ظاهر برای انسان هایش لذت را آورد اما هیچ کس نخواست تا کثافت ها و رذالت ها و بی شرفی های دور از این لذت را هم ببیند و به دیگران با صداقت نشان دهد. در جای جای داستان نویسنده با صراحت افکار فرهنگشان(فرهنگ انگلیسی) را به صحنه می آورد و نتیجه آن را به خواننده نشان می دهد.

    “بازیل” تصویر دوریان را می کشد؛ تصویری بسیار زیبا و “دوریان” آرزو می کند به جای آنکه خودش پیر شود و گذر زمان بر چهره زیبایش اثر منفی بگذارد، تصویر نقاشی شده اش پیر شود و دعایش اجابت می شود. اما نه به این صورت که تنها تصویرش با گذشت زمان پیر شود؛ بلکه هر عمل هوس آلود و گناهی که دوریان انجام می دهد بر ظاهرش در نقاشی هم اثر می گذارد. دوریان زیباست و نقاشی اش هر روز زشت تر می شود. در حقیقت نویسنده دارد نشان می دهد که گناهان بر سیرت و صورت انسان اثر می گذارد و زشت و زیبایی واقعی را می سازد و علنی می کند. دوریان وحشت زده نقاشی اش را پنهان می کند و آخر سر نقاش را هم می کشد و جسدش را پودر می کند، غافل از آنکه خودش و عملش هنوز زنده هستند و هر انسانی اسیر عملش است.

    انسان غرب زده، خدا را حذف کرد تا راحت باشد، لذت را کسی برایش مخدوش نکرد اما حواسش نبود که اسیر خودش است  نه دستورات خدا. آنچه که لذت ها را برایش بی اثر و کم می کند کارهای خودش است نه محبت های خدا.
    و این طور شد که از داشته هایش دست کشید و با لب و لوچه ای آویزان به سراغ نداشته های حرام رفت و قطعا سرانجام همه ی آنها همین است که در رمان به تصویر کشیده شده است.

    دوریان گری برای فرار از تصویر خودش آن را پاره می‌کند ولی در حقیقت خودش را که سالهاست باطنا مرده، ظاهرا هم می‌کشد. این خودکشی نتیجه امروزش نبود، دستاورد روزهای گناهش بود.

     بهر حال این کتاب را نه یک بار که بارها بخوانید و در آنچه غرب خودش هم نقدش می‌کند تفکر کنید.

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • من و دوستام
    • چهارشنبه ۳ بهمن ۹۷

    منم ملاله

    منم ملاله: نماد یک مبارز یا ملعبه آمریکا؟

    منم ملاله: نماد یک مبارز یا ملعبه آمریکا؟

    منم ملاله ، انتشارات نگاه، نویسنده ملاله یوسف زی، مترجم: صداقت حیات

    خلاصه کتاب:

    شرح خاطرات دختری به نام ملاله یوسف زی که در پاکستان تحت سلطه طالبان زندگی می­ کند.
    بعد از تهدید طالبان که دختران پاکستانی را از تحصیل منع می­ کند، او فعالیت مبارزاتی ­اش را با نوشتن خاطراتش در یک وبلاگ شروع می­ کند، خاطرات او در زبان اردو در BBC منتشر می­ شود. این انتشار و سایر فعالیت­های مبارزاتی او سبب می ­شود طالبان این دختر ۱۴ ساله را ترور کند. او به سرعت تحت درمان قرار می­ گیرد و به بیمارستانی در انگلیس انتقال و رفته رفته بهبود می ­یابد.

    او کم کم به عنوان نمادی از یک مبارز معرفی می ­شود. در سال ۲۰۱۴ برنده جایزه صلح نوبل می­ گردد.

    نقد:

    نشر کتاب: غیر منسجم،
    قلم: سست و بی­ حال،
    خط سیر خاطرات: غیر مستقیم و تقریبا زیکزاک!،
    حواشی مطرح شده پیرامون خاطره اصلی: بسیار زیاد و کسل­ کننده،
    جذابیت: بسیار اندک…

    جدای از نکات نگارشی و داستانی ، نکات مبهم و مهمی در مورد کتاب و شخصیت اصلی کتاب وجود دارد.

    ملاله، در پاکستان حجاب زنان پاکستانی رو داره و در مجامع بین المللی بعد از آسیب­ دیدگی اش هم حجاب داره اما الان که مدتی از زندگی اش در غرب میگذره، در انتهای کتاب عکس­های بی­ حجابش رو منتشر کرده.

    در اثنای کتاب هم عکس العملش نسبت به حجاب، با انزجار همراهه. مثلا جایی ذکر می­ کند به محض اینکه وارد مدرسه می­ شدیم با ذوق، روسری­ هامون رو می­ک ندیم و به کناری پرت می­ کردیم.

    شخصیت امروز ملاله، پیرامون خودش سوالات زیادی داره،

    عده ­ای معتقدند «ملاله» به صورت غیر عادی توسط غرب و کاخ سفید داره برجسته و بزرگ می­ شه، به عبارتی داره با پوششی مسلمان، تبدیل شدن به بلندگوی غرب می ­شه.

    او در سال ۲۰۱۴ برنده جایزه صلح نوبل شد. چندین هزار دلار هدیه از آنجلینا جولی دریافت کرد و بسیاری هدایا و جوایز دیگه… ملاله به دیدار اوباما و خانواده­ اش رفت. اعلام کرده که از این دیدار مفتخره، ملاله گفته از اوباما به خاطر تلاش­ هایش در راستای صلح سپاسگزاره. در جایی دیگه ذکر کرده اوباما و آمریکا در راستای حمایت از آموزش در افغانستان، پاکستان و در میان پناهندگان سوری تلاش می­کنن.

    ملاله در یکی از  هیلاری کلینتون رو نمادی از قدرت برای زنان سراسر جهان دونسته و در بیان علت این عقیده اضافه می­ کنه هیلاری همیشه می­گه حقوق زنان یعنی حقوق بشر! او  از هیلاری برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حمایت کرده بود و معتقده هیلاری برای صلح جهانی تلاش می­ کنه.

    عده­ ای از هموطنان در پاکستان او رو ملعبه آمریکا می­ دونن، ملاله متهم به وفاداری غیر عادی و زیاد به غربه.

    مقامات آموزشی پاکستان اعلام کردن تدریس کتاب ملاله در مدارس خصوصی کشورشون ممنوعه، چرا که معتقدن در کتابش احترام کافی برای دین اسلام قائل نیست.

    در مجموع شخصیت ملاله به عنوان یک مبارز انقلابی با تردیدهایی همراهه.

    با این تفاسیر کتاب رو اصلا توصیه نمی­ کنم.

    نکته: این کتاب در چاپ های قبلی، در صفحات ابتدایی، صفحه بسم الله  نداره
  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • من و دوستام
    • سه شنبه ۲ بهمن ۹۷

    گیاهخوار

    گیاهخوار: القای تنهایی و ناامیدی

    گیاهخوار: القای تنهایی و ناامیدی

    گیاهخوار ، هان کانگ
    داستان زندگی زنی است جوان، ساکت، بی امید و بی هدف که خوابهای عجیبی می بیند.
    در خوابهایش گوشت خام، خون، سگ و … چنان کریه و زشت جلوه می کند که او از خوردن هر چه گوشت است متنفر می شود.
    به گیاهخواری رو می آورد و همین زندگی زناشویی و فامیلی اش را تحت تاثیر قرار می دهد، خودکشی و تیمارستان و سر آخر هم هیچ.
    نویسنده ای ژاپنی که جایزه ای جهانی برای کتابش دریافت می کند و عده ای از داخلی های ما هم که اهل «هیچ» هستند می گویند او مثل صادق هدایت نوشته است، بوف کور صادق هدایت.
    کتاب پر از سردرگمی است.
    پر از سکوت تلخ، پر از پوچی و نیستی… توصیف دارد، شخصیت پردازی دارد، فضاسازی دارد اما محتوا ندارد؛ کتاب همان چیزی که اصل است.

    و هر کسی انتظار دارد پس از این که ساعت ها عمرش را پای کتاب می گذارد به امید و آرامش برسد و یا
    حتی سرگرمی مفیدی هم برایش باشد، هم نیست.
    خستگی و تنهایی و نا امیدی که به انسان تلقین می کند قطعا آرامش روانی را به هم می زند.
    مرد کار دارد. زن کار دارد. خواهرش کار دارد. شوهرش کار دارد. تکنولوژی هست. امکانات هست. روابط انسانی هست. غزیزه و … هست اما همه شخصیت ها، تنها هستند. نمی توانی همزاد پنداری کنی. اصلا نمی خواهی همزاد پنداری کنی. شخصیت ها محبوب نیستند. نمی خواهی جایشان باشی … نمی دانم وقتی بوف کورخوان ها می گویند بعد از خواندن به خودکشی فکر کرده اند چرا از این کتاب تعریف می کنند…
    آفتابه، لگن هفت دست
    محتوا هیچ چی…

  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • من و دوستام
    • سه شنبه ۴ دی ۹۷