زخم داوود : نجات فلسطینی ها در آمریکای رویایی
زخم داوود ، نویسنده سوزان ابوالهوی، نشر آرما
اگر میخواهید ببینید یک انسان تا چه حد می تواند قسی القلب بشود، میتوانید
این کتاب را بخوانید. داستان زندگی شیرین و عاشقانه جوانان و پیران فلسطینی
که با وحشیگری که مخصوص صهیونیست هاست تبدیل به خاکستر و خون و خاک شد.
برایم عجیب بود که این کتاب پرفروش ترین کتاب فرانسه شده است و در آمریکا نشر پیدا کرده ،در حالیکه دقیقا این کشور خود را فدای اسراییل می کند و هر کس هم که با اسراییل خوب نباشد را هم محکوم می کند. دادگاهی کردن و زندانی شدن دانشمندانی که علیه هولوکاست مقاله نوشته بودند در تاریخ ثبت است، اما هر چه رمان جلو رفت (بیشتر متوجه علت شدم و تمام که شد) از حیله گری آن ها متعجب ماندم.
این کتاب حرف حقی است که از آن می خواهند نتایج باطل خودشان را بگیرند.
بله در این رمان بسیار خوب و جامع صهیونیستها را خونخوار و فلسطینی ها را مظلوم و بدبخت و فراموش شده معرفی می کند
اماچنان به تصویر می کشد که نتیجه می شود که:
۱- خدا این همه ظلم و مظلومیت را به جبر تقدیر کرده است و چاره ای
نیست. تمام تلاش ها ناکام می ماند در آخر اینکه فلسطینی ها اگر قید مبارزه
را بزنند می توانند زیر سایه اسراییلیها ی مهربان زندگی کنند.
بدبخت باشند بهتر از این است که بجنگند، چون آن وقت حتما کشته خواهند شد تا
جایی که اسرائیلی ها جنازه هایشان را جمع می کنند و در آخر رمان ببینید که
چه خوب یک دختر و پسر فلسطینی با یک پسر اسرائیلی در یک خانه به آرامش می
رسند. کجا؟ کدام خانه؟ در خانه ای در پنسیلوانیای آمریکا
۲- اینکه امام فرماید :
آمریکا شیطان بزرگ است صحت ندارد.
باخواندن این کتاب به این نتیجه می رسید که آمریکا حاکم جهان است، سایه سار
آرامشش بر سر همه کشیده شده است. مایه رشد و فرهیختگی همه است، آزادی هدیه
ایست که او را به اسرائیلی و فلسطینی، با هم هدیه می دهد.
اسرائیل و آمریکا را از هم تفکیک کرده است و .. پس آمریکا سیطره ی جهانی
دارد. حتی خود مظلومین جهانی (مثل فلسطینی ها) هم می دانند که پیشرفت با
آمریکاست باید در چهار چوب آمریکا پیش برود و کار کند.
۳- اسرائیلی ها که انقدر خون خوار و کودک کشند، چون دقیقا همین بلا سرشان آماده است پس آن ها هم بی پناه و آشفته اند.
و اگر مورد توجه و محبت قرار بگیرند بسیار با وجدان و آرامند. فلسطینی ها خودشان مقاومت می کنند و عامل تشنج هستند.
صحنه های آخر رمان امل را نشان می دهد که اسلحه روی پیشانی اش است اما
با نگاه مهربان خودش سرباز اسرائیلی راهم آرام می کند. هر چند که بعدش
سرباز مهربان می ترسد و او را می کشد.
۴- اینکه اسرائیلی ها (یهودیان صهیونیست) آمده اند، کشوری را غصب کرده اند،
مردمش را کشته اند و در خانه های آن ها ساکن شده اند امری است که دیگر
گذشته است، در صحنه ای نوه ی یک خاندان فلسطینی می خواهد خانه پدربزرگ کشته
شده اش را ببیند ، زن ۳۰ ساله یهودی می گوید فرزندم در آن خوابیده است
،طوری که انسان به رحم می آید،
خوب کودکی خوابیده و این نوه ی فلسطینی غصه ای ندارد، می رود آمریکا برای زندگی آرام و شیرین و پیشرفته اش.
۵- در آمریکا به فلسطینی ها ، هم خوب پناه می دهند ، هم حق شهروندی دارند، هم هرکس رفته در کمال آزادی پیشرفت کرده است و ..
۶-لحظه مرگ موشه جنایت کار صهیونیست، او را مردی خانواده دوست و راستگو و
با وجدان معرفی می کند که تنها گناهش نگفتن حقیقت به اسماعیل است.
حالا متوجه شدید که آمریکا و فرانسه چرا مجوز نشر داده اند؟
شاید بفرمایید که من بد دیده ام
اما شما ببینید نفرت از آمریکا کجای کتاب آمده است؟
ولی فضای خوب امریکا و تعاملش با فلسطینی ها چه پیامی دارد؟
چرا به جای نفرت از اسراییلی ها، وحشت آفرینی و قدرتمندی آنها را ترسیم می کند؟
چرا یوسف که می خواست انتقام بگیرد دچار یاس شد و در عراق به گدایی افتاد به جای مبارزه؟
چرا منصور که بر اثر شکنجه ی صهیونیستها لال شده بود رو به نقاشی آورد و سر آخر به آمریکا کوچ کرد و به آرامش رسید؟
چرا تمام فلسطینی ها به مرگ و خواری اردوگاهی میرسند و مبارزاتشان بی نتیجه می ماند؟
انتفاضه چه شد؟ چرا اسراییلی ها در آخر کار خوش صورت و خوش سیرت شدند؟