یک بعلاوه ی یک
نقد رمان یک بعلاوه یک : داستان روابط آزاد زن و مردها، بی خیالی نسبت به زن و بچه هایشان، خیانت و…
نویسنده: جوجومویز
داستان زنی که شوهر غائبش مریض است، غائب است چون برای خوب شدن یکسال است، پیش مادرش رفته، زن و دو بچه را رها کرده و رفته و حالا زن با امید اینکه او خوب شود کار می کند، در خانه های مردم کار می کند تا خرجی دو بچه را در بیاورد.
البته پسر که بچه ی بزرگ است فرزند
زن اول شوهرش است و حالا شوهرش او را هم رها کرده و بچه اش را نبرده. دخترش در
مدرسه برتر ریاضی قبول می شود. البته باید آزمون بدهد و زن پول میدزدد تا او را
برای دادن آزمون به شهر دیگر ببرد، پول را از خانه جوان پولداری که زن همخوابه اش
او را دور زده و دارایی شرکتش و آبرویش را به مخاطره انداخته می دزدد، مرد حالا در
وضعیت بدی قرار دارد که با این زن کارگر آشنا میشود و داوطلبانه او دو بچه و
سگشان را بر میدارد تا مایل ها دورتر به آزمون برساند.
نصف کتاب داستان بودن آنها
در ماشین است. ماشینی که بوی بد سگ گرفته که دائم باد سگ و آب دهان و موی سگ در آن
حالت را به هم میزند، آنها را به امتحان میرساند و بعد میبرد که پدرشان را هم
ببینند. پدرشان در خانه زن سومی که دو بچه دارد زندگی میکند.
یعنی در حقیقت این خانواده ی سوم است که تشکیل میدهد، خلاصه آن که مرد پولدار راننده هم تصمیم میگیرد با این زن کارگر و دو بچه اش زندگی کند.
همین
یعنی به جان خودم همین.......، داستان روابط آزاد زن و مردها، بی خیالی نسبت به زن و بچه هایشان، خیانت همخوابی هایشان و بوی سگ، بوی باد دل سگ ، آب لزج و کشدارش، و موهایی که میریزد در همه جای ماشین، زنی که کنار مردی احساس غریبگی میکند، هر دو احساس غریبگی میکنند.
یک بعلاوه یک در حقیقت داستان افتضاحات غرب است، زن هایی که شوهرانشان راحت با یکی دیگر بعلاوه میشوند و خودشان هم با یکی دیگر بعلاوه. هر کدام بچه ی دیگری را مدتی دارد.... و نمیدانم...
اصلا باید بخوانید تا بدانید زیر پوسته ی زیبایی که غرب با آن ما را فریب میدهد چه زندگی لزج و بدبویی جریان دارد، بچه هایی که بدون پدر و توسط دیگران تهدید به اعمال جنسی میشوند، زنانی که هر شب کنار یکی هستند تا بتوانند امرار معاش کنند و مردانی که راحت بغل خواب خود را عوض میکنند. نتیجه ای که غرب را به صفر رسانده چرا دارد میان ما دوباره تجربه میشود. کاش با دیده ی فهم و درک بخوانیم نه سرگرمی ...
و البته آنقدر کمبود عاطفی عمیق بین همسران زیاد است، آنقدر احساس عدم اعتماد زیاد است، آن قدر خودخواهی موج می زند که وقتی یک نویسنده یک زن را به تصویری می کشد که دارد برای موفقیت بچه هایش از جان و دل مایه می گذارد کتاب مورد تمجید فراوان قرار میگیرد. این مادرها در کشور ما فراوانند. اگر بخواهیم داستانشان را مثل این رمان کنیم میترکاند.
به هر حال به قول بزرگی ما خودمان را در مقابل غرب به ندیدن (تغافل) زده ایم. میدانیم که سالانه چقدر زن ها مورد ضرب و شتم مردها و همخوابه هایشان قرار میگیرند تا جایی که حتی میمیرند. میدانیم چقدر خانه های تک والدینی هست، چقدر بچه ها از پدری دیگرند، چقدر پدرها به بچه هایشان تجاوز میکنند چقدر ... اما باز هم ظاهر فریبنده اش باعث میشود که ذوق کنیم.
حیف است از فرهنگ عمیق و غنی خودمان بگذریم و اینطور مستانه به آغوش بی فرهنگی پناه ببریم ...